Trust In God

به خدا اعتماد کن !

Trust In God

به خدا اعتماد کن !

فالگیر گفت ...

فالگیر بهم گفت همه چی دروغ بوده! 

عشقی واسه اون وجود نداشته! من همه چیو بزرگ کرده بودم! 

گفت میشه به هر کسی گفت دوستت دارم! 

باور نکن حرفاشو... گفت دیگه ساده نباش! 

گفت که مچشو تو شرکت میگیری با منشی یا همکارش! 

فالگیر خیلی چیزا گفت.... 

کاش لال شده بود و نمی گفت! 

کاش پام شکسته بود و نمی رفتم پیش فالگیر! 

حس بدی دارم... فوق العاده بد! 

فالگیر دوباره حالمو خراب کرد! 

فالگیر یه ماجرای مرده رو واسم زنده کرد!  

 

باور کنم حرفاشو؟؟؟؟؟

 

++++++++  

خدایا تو حالمو خوب کن!

داشتن یا نداشتن! مسئله این است.

 

داشتن اشتها یا داشتن غذا؟  

 

 

 

 

یکی غذا داره اشتهایی واسه خوردنش نداره... کلی هم پول میده بابت قرص های مولتی ویتامین و اشتها اور که بتونه غذاشو بخوره!!! خلاصه با کلی خرج کردن این غذای محترم از گلوی این آدم محترم پایین میره... 

 

حالا بر عکسشو در نظر بگیرین! اون بنده خدایی که حسابی گرسنه هست و اشتها واسه غذا خوردن داره! ولی طفلک غذایی واسه خوردن نداره!  حتی از گرسنگی زیاد شبها رو نمی تونه راحت بخوابه! آخه مگه صدای شکمش اجازه خوابیدن بهش میده؟  

 

بعضیا هم اشتها دارن, غذا هم دارن ولی خیلی کم غذا می خورن . این آدما خیلی با کلاس تر از این حرفا تشریف دارن. اون بعضیا تو رژیم به سر می برن ! یه رژیم محکم غذایی! 

 

بعضیا هم ... بعضیا هم غذا دارن هم اشتهای زیاد! هم یه شکم گرد و بزرگ! کلی غذا می خورن تا وقتی که احساس کنن دارن می ترکن! بعدش کلی پول خرج عمل لیپوساکشن و قرص و دواهای رژیمی مختلف می کنن که هیکلشون رو فرم بیاد!  

 

نمی دونم بازم بعضیا وجود دارن یا فقط همین ها بودن!!! 

 

توضیحات اضافه: خودم فعلا جز همون بعضیای اولم... ممکنه یه روز اینقدر غذا بخورم و چاق بشم که برم جز بعضیای سوم یا چهارم!!!  

 

به قول رضا صادقی :خدا رو چه دیدی؟ شاید غصه رد شد؛ دلم راه و رسم غذا خوردنو بلد شد!

Do U Agree With Me?

نمی دونم چرا خیلی وقته آپ دیت نکردم , یابه قول بعضی از فامیل کلاسم رفته بالا و دیگه به این چیزا اهمیت نمی دم! یا به قول خودم کارم زیاد شده و وقت ندارم.  

 

فکر می کنم دلیل واقعیش همون قول خودم باشه. هیچ وقت آزادی برای وبلاگ نویسی پیدا نمی کنم. هر چند از نظر رفتاری هم یکم تغییر کردم که خب اینم طبیعیه , چون الان در وضعیت و شرایط دیگه ای هستم , قطعا باید رفتارم نسبت به قبل متفاوت باشه. 

 

شما با نظر من موافقین؟   

 

دلم برای یه دوست قدیمی تنگ شده! قبلا قانون شکن بود... مهربون و دوست داشتنی و آروم! شاید دیگه قانونی نمی شکنه!!! 

 

به نظرتون وبلاگ نویسی واسش یه قانون شکنی بوده؟ نمی دونم!!

 

خبر× توضیح×خواهش

 

تازه خبر اینکه : جمعه رفتم نت تا نتیجه کنکورمو ببینم، اینکه جایی قبول شدم یا نه! خب نتیجه چیزی بود که انتظارشو داشتم. خدا رو شکر. ولی... 

   

 *^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*

توضیحات دردونه : بعضیا با خوندن متن قبلی دچار سوتفاهم شدن! خیالتون راحت ... اتفاقی نیفتاده!

   

 *^*^*^*^*^*^*^*^*^*^* 

خواهش از همه: این روزا واسه یه مشکل از همه التماس دعا دارم. منو تو این شبای قدر فراموش نکنیداااا. باشه؟  

ممنونم از همتون... ایشالله که همیشه شاد شاد باشید. 

 

اگه من یه پسر بودم...

 

If I were a BOY... 

 

به نام خدا 

 

خب من داشتم پیش خودم فکر می کردم که اگه پسر بودم خیلی بهتر از پسرای امروزی بودم... راستش این روزا اخلاق پسرها ، کارهاشون، تصمیماتشون و خیلی چیزای دیگه ایی که به اونا مربوط میشه اونقدر به نظر مزخرف میاد که سعی کردم خودمو جای یه پسر بذارم و تصور کنم که اگه یه پسر بودم چه کار میکردم و چطوری بودم! 

 

و اما نتیجه: 

 

فکر می کردم می تونم راحت درباره این موضوع بنویسم ولی باید اعتراف کنم  واقعا سخته و اگه چیزی بگم فقط ادعای خالیه چون من یه دخترم و نمی تونم دنیای اونا رو تجربه کنم تا بتونم بهتر کارها و رفتاراشون رو درک کنم. 

 

شاید اگه می تونستم خودمو جای اونا بذارم بیشتر وقتا بهشون حق می دادم؛ به خاطر کارهاشون ، رفتارای عجیبشون و تصمیماتشون!  

 

من دختر بودن رو دوست دارم و از جنسیت خودم راضیم ؛ نمی دونم اگه پسر بودم بازم همین حس رو داشتم یا نه!  به خاطر زندگیشون، وضعیتشون، شرایطی که دارن و باید داشته باشن، مسئولیت هاشون، انتخاب هاشون و خیلی چیزای دیگه ... کلی سوال توی ذهنمه که نمی تونم بهشون جواب بدم! 

 

مثلا: 

 

اگه من یه پسر بودم خدمت سربازی رو چه کار می کردم؟  

میرفتم یا نه؟ یا کی میرفتم؟ قبل از ادامه تحصیل؟ یا بعدش؟ 

ولی احتمالا سربازی رو معاف می شدم یا با کمک یه پارتی یه جای خوب و نزدیک می افتادم که زیاد بهم سخت نگذره ! (ما اینیم دیگه...بالاخره فک و فامیل نمی گذاشتن من سختی بکشم و پارتی رو جور می کردن!)  

 

اگه من یه پسر بودم کی زن می گرفتم؟  

دیر یا زود؟ اصلا چطوری ازدواج می کردم؟ اجازه میدادم مامانم واسم یه دختر خوب پیدا کنه یا خودم تصمیم می گرفتم که با کی ازدواج کنم؟ 

  

اگه من یه پسر بودم رفتارم با دختری که دوستش داشتم چطوری بود؟ یاد دلم می خواست اون با من چه رفتاری داشته باشه؟  

 

اگه من یه پسر بودم دلم میخواست همسر آیندم چه خصوصیاتی داشته باشه؟ مثل خودم باشه که فکر کنم خیلی با هم تفاهم داریم و از این بابت خیالم راحت باشه یا اینکه مکملم باشه و منو کامل کنه؟! ( گفتم مکمل نه متضاد و مخالف!!

 راستی دلم می خواست که دختر آرومی باشه یا شیطون و پر سر و صدا؟ 

 

 

حرف آخر : 

 

من واقعا جواب هیچ کدوم از این سوالا رو نمی دونم... چون من یه پسر نیستم و نمی تونم باشم!

 

   

^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^

پیوست 1: بعد از کلی وقت بالاخره پیوست به نوشته هام اضافه کردم

 

پیوست 2: عکس مناسبی برای موضوع پیدا نکردم که واسش بذارم . شاید بعدا بتونم یه عکس خوب واسش انتخاب کنم! 

 

^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^

از پری دلخورم!

 

از دست پری هم دلخورم هم عصبانی!  

  

 

باورم نمی شه همچین دختری باشه . هم خبر چینه ! هم دورو ! هم بی حیا! هم پررو ! و... 

 

ماشالله خصوصیات بد زیاد داره . ازش دلخورم ... خیلی خیلی زیاد!    

 

پری دختر خالمه. چند هفته پیش که خونه ما بود، من ، آبجی مریم و یکی از دختر خاله هام و  این خانم خبر چین محترم به اسم پریسا داشتیم درباره پسرخالم و دوست دخترش صحبت می کردیم !  

 

مریم از این قضیه بی خبر بود وقتی شنید جا خورد . چون دوست دخترش( دختر حاج مرتضی) یه هیولاست! وقتی می گن دختر حاج مرتضی خیلی دهن پر کنه ! ولی خودش هیچی نیست. 

  

دیروز فهمیدیم که پری جان رفته همه حرفای ما رو گذاشته کف دست مهسا جان( همون دختر حاج مرتضی که قبلا معرفی کردم) و دقیقا خبر داده که هر کدوم از ما چی گفتیم!!  

  

حالا واسه من که بد نشده ! مثکه ار زبون من چیزی نگفته بوده ولی واسه دختر خاله اون یکی خیلی بد شده بود ! چون مهسا جان همه چیزو به پسرخالم گفته بود اونم از دختر خالم گله کرده بوده که چرا رازشو فاش کرده و به همه این قضیه رو گفته و می خواسته آبروی اونو ببره.... 

  

هی روزگار! امشب چندتا از عکسای پری رو داخل پروفایل و چندتا سایت دیدم ... خیلی ناراحت شدم ... چرا عکساشو همه جا پخش کرده ! دختری که چند هفته پیش رفته اعتکاف حالا .... 

خیلی ناراحت شدم . این یعنی چی؟ دو رویی تا چه حد!!! نه به اون نماز و روزه و اعتکاف نه به این عکسایی که رو سایت ها گذاشته !!! 

 

نامه ای به قلبم...

          نامه ای به قلبم: 

 

 

   

 

 

 

قلب من ، هرگز تو را محکوم و نقد نمی کنم و نیز هرگز از آنچه می گویی شرمنده نمی شوم . می دانم تو کودک محبوب خداوندی و او در تابشی شکوهمند و عاشقانه از تو حفاظت می کند. 

  

  

قلب من ، من به تو ایمان دارم . طرفدارت هستم و در نیایش هایم ، همواره برایت درخواست برکت می کنم . همواره دعا می کنم یاری و پشتیبانی مورد نیازت را دریافت کنی. 

  

قلب من ، به تو ایمان دارم .ایمان دارم که تو عشقت را با هر آن کس که نیازمند یا سزاوارش باشد ، سهیم می شوی . که راه من راه توست و همراه با هم به سوی خدا می رویم. 

  

قلب من ، از تو می خواهم به من اعتماد کنی. بدان که دوستت دارم و می کوشم تمام آزادی مورد نیازت را برای ادامه دادن به تپش شادمانه ات در سینه ام ، در اختیارت بگذارم . برای آن که هرگز از حضور من در گرداگردت احساس نا آسودگی نکنی، هر کاری می کنم!

  

  

 *^*^*^*^*^*^*

توضیح : نوشته پائلوکوئلو - کتاب مکتوب 

 *^*^*^*^*^*^*