Trust In God

به خدا اعتماد کن !

Trust In God

به خدا اعتماد کن !

هدیه تولد

  

هدیه تولد 

 

هچ وقت نداشتمش که حالا بخوام برای از دست دادنش ناراحت باشم 

و اشک بریزم . احساس می کنم کم کم دارم زنده میشم . 

 دارم خودمو دوباره پیدا می کنم. البته هنوز خیلی زوده که بخوام این 

 حرفو بزنم. آخه تازه اعتیادمو ترک کردم!  

 

خیلی وقت بود که به خداحافظی فکر می کردم ولی اون پیش قدم شد. 

آخه منتظر بودم که مصاحبه دانشگاهشو بده, بعدم منتظر نتیجه ش بودم. 

 ولی اون صبرش خیلی کمتر از من بود .  

یه روز بعد از تولدم بهم گفت که :بهتره برای همیشه خدافظی کنیم. 

عجب هدیه تولدی!  

غافلگیر شدم ولی دلم می خواست بدونم دلیل اون واسه این کار چیه! 

یه دلیل الکی واسم آورد . باورم نمی شد حتی درست جوابمو نمی داد,  

یا می گفت: "شاید" یا "نمی دونم" یا یه شکلک که شبیه طلبکارا بود!!!

 

از حرفاش اصلا تعجب نکردم و ناراحت نشدم ولی نمی تونستم باور  

 کنم کسی که به قول خودش واسم ارزش زیادی قائله اینجوری با  

برخوردش داره منو خورد می کنه... 

 

وای خداجون چقدر وحشتناک بود ,وقتی که بهش گفتم:موفق باشی- 

مواظب خودت باش - بای ... 

اون پشت سر هم نوشت : 

 

ممنون 

ممنون 

ممنون 

ممنون ...

داشتم دیوونه می شدم . یعنی اینقدر ازم نفرت داشت؟ چرا تاحالا  

چیزی نگفته بود؟ چطوری این همه نفرتو تو دلش نگه داشته بود و  

چیزی بهم نگفته بود!!!! 

نمی تونستم باور کنم فقط شوکه شده بودم. احساس خوبی نبود . 

کسی که هر شب واسه خوشبختیش دعا می کردم این جوری ازم  

نفرت داشت و من نمی دونستم.  

   

ازش دلگیر شدم که پیش قدم شده بود , اونم درست بعد از تولدم!

 

الان زیاد روحیه خوبی ندارم.

فراموش کردن اون سخت نیست ,  

 من نمی تونم اشتباه خودمو فراموش کنم!  

 

 

عقل کیلو چند؟ متاسفانه زیادی به حرف دلم گوش کردم... 

شکسته دل

چرا تو ای شکسته دل خـدا خـدا نمـی کنی ؟  
 
                                      خـدای چـاره ساز را چرا صدا نمی کنی ؟  
  
 به هر لب دعــای تو فرشته بوسـه می زند    
                                      برای درد بی امان چرا دعـا نمـی کنـی ؟   
  
به قطره قطره اشک تو خدا نظاره می کند  
                                           
                                      به وقت گریه ها چرا خدا خدا نمی کنی ؟  
   
سحر زباغ ناله ها گل مراد می دهد   
                                     به نیمه شب چرا لبی به ناله وا نمی کنی ؟  
   
دل تو مانده در قفس چرا وفا نمی کنی ؟    
                                      پرنده اسیر را چرا رها نمی کنی ؟  
 
 
ز اشک نقره فام خود ز کیمیای نیمه شب    
                                      مس سیاه قلب را چرا طلا نمی کنی ؟  

دوست مجازی

 

سلام به کسی که واسم عزیز شدی! 

  

 نمی دونم به خاطر چی بود که دلبسته تو شدم! فقط می دونم نه هوس بود نه یه 

 نگاه .می دونی که خیلی وقته تو حال منو نپرسیدی؟ نگفتی زنده ام یا مرده!  

  

من بودم که رابطه مجازیمون رو شروع کردم. شاید حالا از اینکه منو همراهی کردی پشیمونی؟!  

 

این روزا که کمتر پیش میاد حالمو بپرسی یا بهتره بگم اصلا حالمو نمی پرسی,  

ولی من می خواستم به هر طریقی شده ازت یادی کنم چون دلم برات تنگ شده  

بود , تو هم مثل همیشه گرم و مهربون جوابمو می دادی .  

به جز این آخریا که اونقدر خشک و رسمی شده بودی  که دلم نمی خواست دیگه 

 ادامه بدم. احساس می کردم خیلی واست غریبه شدم!   

 

می دونم برای تو فقط یه دوست مجازی هستم .انتظار بیشتری هم ندارم هر چند  

خیلی دوست داشتم برای تو واقعی تر بشم ولی با کلی دلیل خودمو راضی کردم  

که اینجوری بهتره!  

 

 

آخه مشکل اینجاست که دلم یه چیزی می گه , عقلم یه چیز دیگه!  

  

راستی بابابزرگ مهربونم! هنوز هم نوه تو دوست داری؟ یا دلتو زده؟!  

یاد پت و مت بخیر! 

وای چه حالی می داد وقتی پت و مت می شدیم . فقط می خندیدیم! 

 یادش بخیر ...  

 

عزیزم آلزایمر چیز خوبی نیست, وقتی خوشی ها و خنده ها یادمون بره ؛  

غم و غصه جاشو می گیره.  

  

بابا بزرگ مهربونم بعضی از خاطره ها و بعضی از تاریخ ها رو نباید فراموش کرد.  

 

دیروز تولدم بود - فراموش کردی ! شاید چون منو فراموش کردی ...   

 چقدر دلم می خواست که یادت می موند و غافلگیرم می کردی!  

 

ولی فهمیدم زیادی دلم خوشه!