I don’t know… maybe…!
نمی دونم هنوز تو دلم جایی داری یا نه؟ نمی دونم چرا دیگه دلم برات تنگ نمیشه؟ دیگه تو تنهایی فکر و خیالم تو نیستی... دیگه وقتی تصویر خنده هات از جلوی چشمام رد میشه بغض نمی کنم... دیگه جای پاهاتو تو خواب رو قلبم حس نمی کنم... دیگه با یادآوری خاطراتت بلند بلند گریه نمی کنم... دیگه تو خلوت دلم رازهامو باهات در میون نمی ذارم... دیگه وقتی میای به خوابم نمی خوام تا ابد بخوابم... دیگه دلم نمیگه که از دور مراقبمی.. دیگه با شنیدن اسمت دلم نمی لرزه و اشک تو چشام حلقه نمی زنه....
شاید دیگه دوست ندارم .... شاید دیگه تو دلم جایی نداری... شاید واسه من و دلم, مردی!
سلام
این هم عالی ست